امروز در این گرما پسری فقیر به سویم امد در دستان او حافظ بود فهمیدم که دل او نافذ بود خریدم از او برگی را که میداد بوی تازگی را با عشق باز کردم او را این چنین گفت حافظ بی شک درست است:
دوش از مسجد سوی میخانه امد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
در خرابات مغان ما نیز هم منزل کنیم
کاین چنین رفتست در عهد ازل تقدیر ما
فکر کنم حافظ جوابمو داد تا ازل تقدیذ من همینه..............................
وبلاگ خیلی خوبی داری، همین جور ادامه بده.
من روزی 1000 تا بازدید دارم، می خوای واسه بیشتر شدن بازدیدمون با هم تبادل لینک کنیم.
اگه مایل هستی منو با عنوان و آدرس زیر لینک کن بعد تو نظرات سایتم بگو با چه نامی لینکت کنم.
عنوان: .::هر فیلم 1000 تومان::.
آدرس: www.parsdvdshop1.com
جوابت رو داد!
من هیچ وقت نمیخرم چون جوابم رو خودم میگیرم رو هوا
نیلوفر تو ما رو فراموش کردی
به خدا من کسی رو فراموش نمیکنم
من فراموش نکردم به خدا
من همه رو دوست دارم
حافظ هم بخر خوب بید
فراموش نکردی؟
تو چشمام نگاه کن بعد بگو
ببخشید می بخشی؟
چی کار کنم نیلوفر
دوست دارم کمکتم بکنم تو بلاگت ولی حس میکنم دوست داری دور باشی
خوب خر نیستم حس میکنم نیلوفر ولی به خدا اصلا قصدی از کاری ندارم
باورکن
من اتفاقا هم دوست دارم کمکم کنی هم ازم انتقاد کنی
من دوست دارم وقتی توی یه کاری ناقص هستم دستمو بگیرن
امان از این کوچولو های سمج من وقتی میخرم که از این پرنده کوچولوها داشته باشن اون برام برداره
الاهی منم این قدر دوست دارم پرنده برام برداره ولی این کوچولو ها امون نمیدن